کد مطلب:36053 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186

آگاه کردن از سرگذشت پیشینیان











(و اعراض علیه اخبار الماضین)

«و اخبار گذشتگان را بر قلب خود عرضه بدار»

احوال، كارها، اقدامات امتهای گذشته، قدرتمندی و قدرت نمائی آنان را بر نفس خود عرضه كن. سطوت و شوكت پیشینیان را یاد آور و قلب خود را متذكر حالات آنان بنما. لشكر كشیهای آنان و فتح بلاد و استعباد و استثمار عباد را كه به دست آنان انجام گرفته به قلب خود یاد آوری كن.

(و ذكره بما اصاب من كان قبلك من الاولین)

«و آنچه بر سر آنان آمده به یادش بیاور».

غرض نكه با وی بگو كه آن در و دستگاههای عریض و طویل و آن تشكیلات گسترده سلاطینو شاهان جبار در هم فرو ریخت و كخهای رفیع آنان بر سرشان خراب شد، هلاك فرعون را در آب دریا به ضمیر خود بگو و هلاك نمرود به وسیله پشه و هلاك امم ستمكار بوسیله باد، طوفان، زلزله و سنگریزه همه را نكته به نكته یادش بیاور. به او بگو كه فیل سواران حبشه به جنگ خدا آمده و برای تخریب بیت الله رو به سوی كعبه رهسپار گردیدند و خداوند به دست توانای پرندگانی ضعیف الجثه آنان را هلاك كرد و همگی زیر بمباران آسمانی نابود گردیده، رهسپار دیار عدم و وادی نیستی شدند اینها را همه با قلب خود بگو و تذكر ده و به یاد نفس خویش بیاور تا بداند كه برنامه این است و چنین روزهائی رابرای خود نیز پیش بینی نماید. چنانكه قرآن كریم می فرماید: «افلم یسیروا فی الارض فینظروا كیف كان عاقبه الذینمن قبلهم كانوا اكثر منهم و اشد قوه و اثار فی الارض فما غنی عنهم ما كانوا یكسبون فلما جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما كانوا به یستهزءون فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركین فلم یك ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا سنت الله التی قد خلت فی عباده و خسر هنالك الكافرون»[1].

[صفحه 36]

(و سر فی دیارهم و آثارهم)

«و سیر و گردش كن در خانه ها و آثار آنان»

خانه و خانمان گذشتگان و آثار و علائم باقی مانده ی آنان یعنی مواضع نشست و برخاست آنها، مراكز رفت و آمدشان، محل كار و اشتغال و سرگرمیشان، آثار دستی و ابنیه و عمارات بجا مانده ی آنان و چیزهای دیگری كه یاد آور آنان است نباید به دست فراموشی سپرد بلكه باید در این آثار و علائم و ابنیه گردش كرد و گفت ای آثار بجا مانده! بنا كنندگانت چه شدند و ساكنانت كجا رفتند؟

مرحوم محدث قمی می گوید:

در كلام امیرالمومنین علیه السلام مطالبی مشعر به این موضوع آمده كه مراجعه به كتب تواریخ و مطالعه ی اخبار گذشتگان و پند و عبرت گرفتن از آنان پسندیده است آن حضرت در وصیت خود به فرزند گرامیشان می فرمایند قلب خود را با موعظه زنده بدار تا اینجا كه می فرماید:- اخبار گذشتگان رابر نفس خود عرضه بدار و حوادثی را ك بر پیشینیان و امتهای سابق گذشته به یاد خود بیاور و در دیار آنان گردش كرده و از آثار آنان عبرت بگیر.[2].

(فانظر فیما فعلوا و عما انتقلوا و این حلوا و نزلوا)

«پس نظر بینداز و بنگر آنچه را كه انجام دادند و كجا وارد شدند و فرود آمدند»

آری تنها گردش دیار و آثار آنان مفید نیست، كوركورانه گشتن و رفتن چه اثری دارد باید چشم باز كرد و نظر انداخت اولا اعمال و كارها و اقدامات آنان را زیر نظر

[صفحه 37]

آورد و سپس باید دید كه آنان از كجا منتقل شدند و آنگاه به كجا رفتند و محل نزول آنان كجاست. گردش با چشم بسته را نخواسته اند كه آن فائده بخش نیست، گردش با دید كامل و همراه با نظر و توجه به بینش، لازم است كه در فكر و اندیشهو خط سیر انسانها بیندیشد كه آنان كجا بودند و كجا رفتند مبدء و منتهای آنان را به نظر بیاورد، آغاز كار آنان رایاد كرده، و پایان كارشان را ملاحظه نموده و خلاصه گذشته و حال آنان را در نظر خود مجسم نماید.

(فانك تجدهم قد انتقلوا عن الاحبه و حلوا دار الغربه)

«كه تو چون در این دو جهت بنگری و بیندیشی خواهی یافت آنان را كه از دوستان بریده و در دیار غربت فرود آمده اند»

شگفتا یك عمر زندگی با دوستان و خوشی در كنار یاران و خویشان، یك عمر انس و الفت با عزیزان و بزم های گرم و شیرین دوستانه، اكنون همه ازیاد رفته بلكه بر باد رفته و سرانجام كار انسان، سكونت در دیار غربت و منزل گرفتن در آن منازل مخوف و ترسناك، وحشت انگیز، در حال غربت و تنهائی شده است. خانه غربت و تنهائی كه كسی را بدانجا راهی نیست و نمی توان از حال ساكنین آن دیار، اطلاعی به دست آورد.

(و كانك عن قلیل قد صرت كاحدهم)

«و گویا تو هم به زودی همچون یكی از آنان خواهی گردید»

قدم اول نتیجه گیری است، اگر انسان اندیشه اش را از محدوده گذشتگان بگذراند و خویشتن را هم زیر حساب بیاورد و توجه كند كه خود نیز به سرنوشت آنان مبتلا خواهد گردید. چنین كسی یك حركت بسیار مفید و جهش چشمگیری كرده و این فكر و توجه، مقدمه ی سعادت و نیكبختی او است زیرا عوامل غفلت برای هر كس چنان وانمود می كنند كه او تافته ای جدا بافته و موجودی استثنائی است و حوادث و عوارضی كه موجب مرگ پیشینیان شده هرگز برای او پیش نخواهد آمد از این رو

[صفحه 38]

عمده این است كه انسان خویشتن را هم در آن مسیر ببیند و توجه كند كه بزودی به گذشتگان، آنهم در دیار غربت و تنهائی خواهد پیوست. و اكنون مطلب حقیقی و نقطه نهائی حركت فكری را بیان كرده و مقصد اعلا را در ضمن فرازهائی مختصر ذكر نموده، چنین می فرمایند:

(فاصلح مثواك)

«پس اكنون كه دیدی آنان رفتند و تو نیزخواهی رفت و به آنان خواهی پیوست آرامگاه خود را سر و سامان ده»

حال كه به این حقیقت رسیدی و دیدی كه باید تغییر مكان داده، دوستان را رها كنی و در دیار غربت مسكن بگری پس بكوش كه آن جایگاه و آرامگاه را بر وفق مراد كنی، منزل چند روزه این جهان را بدینگونه آباد و اصلاح می كنی پس برای سر منزل دیگرت یعنی جهان آخرت نیز اقدامی نموده و آنجا را اصلاح كن. قضیه را سهل مگیر و كوچك مشمار و مجدانه برای آبادی آن خانه، تلاش كن و راه اصلاح و آباد كردن آن خانه، اصلاح عمل و احسان و نكوكاری است.

عالم ربانی مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه در مواعظه خود در سنه 1302 قمری در مسجد گوهر شاد مشهد فرموده اند: خانه ای را كه نمی دانید سه روز یا سی سال در آن سكنی دارید در پی آبادی و تعمیر آن می باشید آیا خانه آخرت كه خانه دائمی شماست هیچ در خیال تعمیر آن هستید؟ منتظر هستید تا فراش خدا بیاید و شما را با خواری خوار بكشد و ببرد بعد از ورود به آن خانه، گذشته از آنكه اثاث البیت ندارید چه زحمات و چه مشقات در پیش دارید ما غرك بربك الكریم... اگر خیال رفتن دارید خیال رفتن با بنمائید. در نصیحت شما، مردن كافی است...[3].

[صفحه 39]


صفحه 36، 37، 38، 39.








    1. سوره ی مومن آیات 82 -85 آیا درزمین سیر نكردند تا عاقبت حال پیشینیان كه از اینها بسیار بیشتر و از نظر قدرت و آثار در زمین شدیدتر و سخت تر بودند مشاهده كنند پس آنچه اندوختند آنان را بی نیازی نداد- از مرگ و هلاكت ب پس آنگاه كه رسولان ما با معجزات و ادله روشنبسوی انان آمدند آنان به دانش و عقاید باطل خود شادمان شدند تا وعده عذابی كه آنرا مسخره می كردند همه را فراگرفت. و آنگاه كه شدت قهر و عقاب ما را بهچشم دیدند گفتند: ما به خدای یكتا ایمان آوردیم و به بتهائیكه سنت خدا چنین در میان بندگان حكمفرما بوده و آنجاست كه كافران زیانكار می شوند.
    2. سفینه البحار ج 2 ص ماده ی وزخ.
    3. اقامه البرهان علی اصول دین الاسلام ص 576 خاطرات میرزا بزر قائم مقام فراهانی ص 176.